ایران - پرتغال

ایرانشناسی در کشور پرتغال

ایران - پرتغال

ایرانشناسی در کشور پرتغال

دریانوردان پرتغالی و آموزش زبان و ادبیات فارسی‌

عنوان مقاله: گفت و گو: دریانوردان پرتغالی و آموزش زبان و ادب فارسی (8 صفحه)
نویسنده : همدانی، آزیتا
نویسنده : رادفر، سپیده

سخن عشق » شماره 27 (صفحه 7)

دریانوردان پرتغالی و آموزش زبان و ادبیات فارسی‏ گفت‏گو با دکتر سپیده رادفر

"آزیتا همدانی"

تاریخچهء تدریس زبان و ادبی فارسی در کشور پرتغال،با ورود خانم دکتر سپیده رادفر به این کشور رقم می‏خورد.11 سال پیش،در سال 1995،خانم رادفر، زمانی که به عنوان دانشجوی دکترای زبان شناسی،در فرانسه درس می‏خواند،به‏ همراه همسرش،عازم کشور پرتغال و بنیانگذار رسمی تدریس واحد عمومی زبان‏ فارسی برای مقطع کارشناسی رشته‏های دانشکدهء ادبیات دانشگاه لیسبون پرتغال‏ شد.ایرانیان و پرتغالی‏ها یکدیگر را از طریق دریانوردان و کاشفان سرزمین‏های‏ ناشناخته پرتغالی،که به تمام قاره‏ها سفر می‏کردند،می‏شناختند.خلیج‏فارس‏نشینان‏ از اجدادشان،خاطره این دریانوردان را از دورهء صفویه تاکنون،سینه به سینه حفظ کرده و آثار بر جای مانده از آنان را،به خصوص در جزیره‏های کیش و ابوموسی،یادآور حضور آنان در ایران می‏دانند.هم‏اکنون مدارک و اسناد وقایع‏نگاران این‏ سفرهای دریایی،دست‏نخورده-مگر اندکی-در مراکز اسناد ایران و پرتغال‏ موجود است.خانم رادفر یکی از محققان در این زمینه و از پاسداران زبان فارسی‏ در این خطه از اروپاست.ایشان به دعوت مرکز گسترش زبان و ادبیات فارسی در اردیبهشت‏ماه 1384 جهت سخنرانی در سومین همایش تعامل ادبی ایران و جهان‏ دربارهء:ترجمه لیلی و مجنون نظامی به پرتغالی به ایران آمد و با سعه صدر و روی‏ خندان پاسخگوی سؤالات بی‏شمار ما از این کشور تقریبا ناشناخته و چگونگی‏ وضعیت زبان فارسی در میان دانشگاهیان آنجا بود.گفت‏وگوی حاضر حاصل‏ نشتی دوستانه است که در اختیار شماست.

در ابتدا مختصری دربارهء خود و تحصیلاتتان بفرمائید.

خیلی متشکرم و از این ملاقات خوشبختم.من تحصیلات عالی‏ام را در ایران شروع کردم،یعنی‏ لیسانس زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران در سال 67 گرفتن و با معدل الف وارد کنکور فوق‏ لیسانس شدم و با رتبه سوم در رشتهء زبان و ادبیات فرانسه،در دانشکدهء زبان‏های خارجی دانشگاه‏ تهران پذیرفته شدم.پس از آن به مدت چهار سال در همین دانشکده،زبان و ادبیات فرانسه درس‏ دادم و سپس برای اخذ درجهء دکتری،عازم فرانسه شدم.در فرانسه نیز دورهء فوق لیسانس آموزش‏ زبان‏ها و فرهنگ‏های خارجی را گذراندم و پس از آن برای دکترا اقدام کردم و تحقیقاتم را در راستای‏ آموزش و یادگیری زبان فرانسه به نوآموزان ایرانی،یعنی فارسی‏زبان و پرتغالی،یعنی پرتغالی‏زبان‏ انتخاب کردم،به همین ترتیب دورهء دکترا را دامه دادم و از آنجا که همسرم پرتغالی بود،از سال 1995 به کشور پرتغال مهاجرت کردیم و الان ساکن پرتغال هستم و یک دختر دارم.

پس از ورود به کشور پرتغال در مورد زبان وادبیات فارسی و آموزش آن چه اقداماتی انجام دادید؟

از بدو ورودم،بلافاصله به دانشگاه کاتولیک لیسیون رفته و شروع به تدریس زبان و ادبیات‏ فرانسه کردم و پس از آن عهده‏دار کرسی زبان‏شناسی و متون و آموزش زبان‏ها در این دانشگاه شدم. برنامهء آموزش زبان فارسی را به طور جدی پیگیری کردم و خوشبختانه همان موقع در دانشگاه‏ دولتی و اصلی پرتغال نیز چنین پیشنهادی به من شد و از آنجا که بدون حمایت سفارت ایران در لیسیون نمی‏توانستم برنامه‏ام را عملی کنم،بالاخره پس از پیگیری‏های فراوان و گذشت سه سال، سفارت،نظر مثبت خود را اعلام کرد و به این ترتیب،کرسی زبان فارسی در دانشکدهء ادبیات دانشگاه لیسیون راه‏اندازی شد.دانشکدهء ادبیات این دانشگاه،از جهت معماری شبیه دانشکدهء ادبیات دانشگاه‏ تهران است و همین،حس ماندن و تلاش را در من بیشتر می‏کرد.در دو سال تحصیلی 3-2002 و 4-2003 زبان فارسی به عنوان دورهء آزاد اعلام شد،ولی از سال تحصیلی 5-2004 خوشبختانه به عنوان واحد عمومی در دورهء لیسانس پذیرفته شد،یعنی تمام دانشجویان مقطع کارشناسی رشته‏ های مختلف‏ می‏توانستند زبان فارسی را جزء 18 واحد عمومی خود انتخاب کنند.زبان‏های دیگری چون ترکی، بلغاری،لهستانی و هندو نیز در این دانشکده تدریس می‏شود.در حال حاضر در سال اول و دوم مقطع‏ کارشناسی به ترتیب شش و پنج دانشجو،زبان فارسی را انتخاب کرده‏اند و خوشبختانه تاکنون‏ همگی توانسته‏ اند تا حدودی گفت‏گو و نگارش را یاد بگیرند و همین باعث خوشحالی است.

دلیل علاقه دانشجویان به زبان فارسی را در چه می‏بینید؟

هر دانشجویی انگیزهء خاصی در انتخاب واحد زبان فارسی دارد.می‏توانم بگویم یک یا دو دانشجو برحسب اطلاعات قبلی،در انتخاب زبان فارسی به عنوان یک زبان شرقی دقت می‏کنند، بقیه می‏توان گفت تحت تأثیر تبلیغات ما در دانشگاه و کنجکاوی،زبان فارسی را انتخاب می‏کنند. امسال،خوشبختانه،به کمک سفارت ایران در لیسیون،ایران و زبان فارسی را با نگاهی ویژه معرفی و نمایشگاهی با عنوان«ایران»در دانشکدهء ادبیات برگزار کردیم.در زمان برگزاری نمایشگاه،دانشجویان‏ در شرف انتخاب واحد بودند و همین زمان فرصت خوبی بود که نمایشگاه مورد توجه آنان قرار گیرد و خیلی‏ها ابراز علاقه و کنجکاوی کنند،عده‏ای نیز در جستجوی یادگیری زبان فارسی هستند و تحقیقاتشان را در راستای ایران‏شناسی انتخاب می‏کنند،از جمله دانشجویان تاریخ که بخش اعظمی‏ از مطالعات آنان به ورود دریانوردان پرتغالی به ایران اختصاص دارد.مدارک زیادی هم‏اکنون در مراکز کتابخانه‏های پرتغال در این خصوص وجود دارد که هنوز جای تحقیق و بررسی دارد و می‏توان گفت دربارهء این بخش از تاریخ پرتغال سکوت اختیار شده است،در حالی که دربارهء هند و افریقا و روابط آنها با پرتغالی‏ها کتاب‏ها نوشته شده،البته من در کنار کلاس‏هایم،بخش ویژه‏ای‏ از تحقیقاتم را به این امر اختصاص داده‏ایم.

در این بخش از تحقیقاتتان به چه نتایجی دست یافتید و آیا توانسته‏اید در زدودن این هاله‏ تاریخی سهیم باشید؟

بله،به نتایجی دست پیدا کردم و با حمایت وزارت امور خارجه به زودی قرار است این نتایج به‏ صورت کتابی منتشر شود،وزارت امور خارجه نیز با اعطای بورس به چند تن از محققین پرتغالی و

انجام تحقیقاتی در این زمینه اسناد و مدارک،به این نتیجه رسیدند که وقایع‏نگاران پرتغالی‏ در سفرهای دریایی،دریانوردان را همراهی می‏کرده و در قرون 15 و 16 و 17 میلادی در خلیج‏ فارس و تنگه هرمز مستقر بوده و عده‏ای نیز به اصفهان مهاجرت کرده و به عنوان کشیش در کلیسای‏ جلفا مستقر گشته‏اند.خانمی در پرتغال مراجع و مدارک این وقایع تاریخی را جمع‏آوری کرده و یکی‏ از برنامه‏های من در حال حاضر ترجمه این اسناد به زبان فارسی است که قرار است در مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران جمع‏آوری و نگهداری شود.

مطلع شدیم لیلی و مجنون نظامی را به پرتغالی ترجمه کرده‏اید،ضمن توضیحاتی در این‏ خصوص،بفرمائید از میان این همه شاهکار ادب فارسی چرا لیلی و مجنون و آیا مستقیم از نظم‏ نظامی استفاده کرده‏اید؟

رساله‏های فوق لیسانس و دکتری‏ام در فرانسه،به شیوه‏های آموزش زبان‏های خارجی اختصاص‏ یافته است.در این تحقیقات،مطالعاتم دربارهء جدیدترین روش‏های خواندن متون به زبان خارجی و در واقع مهم‏ترین علاقه تحقیقی‏ام،یعنی آموزش زبان بوده است.عنوان رسالهء دکتری‏ام تئوری‏ شناخت روان‏شناختی و زبان‏شناسی متون و مقایسهء ساختار متون در زبان‏های مختلف‏ است که البته من سه زبان فارسی،فرانسوی و پرتغالی را برای مطالعه انتخاب کرده‏ام.در دورهء کارشناسی ارشد در ایران نیز درباره تعهد اجتماعی نویسندگان فرانسوی در قرن 19 رساله نوشتم.

از تحقیقات و تألیفات خود در دیگر زمینه‏ها و در مورد رساله‏های تحصیلی‏تان صحبت کنید؟

قبل از پاسخ به این سؤال،خوب است عرض کنم که معرفی نقش زبان فارسی و ایران در ترویج‏ فرهنگ اسلامی،یکی از اهدافم در یک کشور اروپایی بوده و هست.در مقاله‏ای که در مجلهء دانشکده‏ ادبیات دانشگاه لیسیون پرتغال با عنوان:زبان فارسی،زبان دوم امپراطوری اسلام منتشر کردم.این نکته را تاکید کردم که معرفی دنیای اسلام،آن هم بدین شیوه-که خوب و فراگیر است- مختص به زبان عربی یا کشورهای اسلامی نیست،بلکه زبان فارسی-زبان دوم جهان اسلام-نقش‏ به سزایی در این‏باره برعهده داشته و دارد و همانطوری که می‏دانید اصل داستان لیلی و مجنون‏ عربی،اما رنگ و بو و شاخ و برگ آن از زبان فارسی گرفته شده است،از طرف دیگر باید متاسفانه‏ اشاره کنم که سال‏هاست از ادبیات معاصر ایران بی‏خبریم،بنابراین به خودم اجازه ندادم که در میان‏ ادب امروز ایران،متنی از نظم یا نثر برای معرفی به یک پرتغالی انتخاب کنم،پس به سراغ ادبیات‏ کلاسیک ایران رفتم،انتخاب ساده نبود و البته باز خود را در حدی ندیدم که به تنهایی دست به چنین کاری بزنم،از طرف دیگر می‏خواستم اثری برگزینم که قرابت فرهنگی در جهان ایران و اسلام را بشناساند،برحسب اتفاق با خانم فریده گلبو آشنا شدم که لیلی و مجنون نظامی را به نثر سلیس‏ و روان فارسی برگردانده بود و این،ترجمهء متن را برای من راحت‏تر کرد.لذا با کمک از نظم فارسی‏ و متن برگردانده شده به نثر،به ترجمهء آن دست زدم و خوشبختانه بازتاب خوبی در پی داشت و ان شاء الله به زودی چاپ خواهد شد.

ضرورت تحقییق در زمینهء آموزش زبان‏ها و خواندن متون را در چه می‏بینید؟

چهار سالی که در ایران فرانسه تدریس کردم،به تجربه دریافتم هر زبانی سرزندگی،پویایی‏ و جانداری خاصی دارد،نمی‏توان یک تئوری خاص را برای آموزش چند زبان به کار برد و هر زبانی‏ به آموزش خاصی نیاز دارد.پس از آن در فرانسه در رشتهء آموزش زبان‏های خارجی تحصیل و سپس به پرتغال مهاجرت کردم.ارتباط نزدیک با گویشورانی دیگر و مطالعهء نظریه‏ها و تحقیقات‏ متخصصین زبان‏شناس،باعث شد نسبت به این مسئله جدی‏تر بیاندیشیم.از طرف دیگر،سفارت‏ ایران در لیسیون،تعدادی کتاب آموزش زبان‏های خارجی در اختیارم گذاشت و با مطالعهء آنها دریافتم که هیچ کتاب آموزشی،کامل نیست و به فراست،به فکر تهیهء نظریه‏های خاص برای‏ تدریس زبان‏های خارجی افتادم.در مرحلهء اول میدان مطالعهء من زبان فارسی و مخاطبان پرتغالی‏ بود،لذا کتاب‏های آموزشی-که البته توسط مؤلفین گرانقدری نیز تهیه شده بود-را کنار گذاشته و جزواتی مناسب با سطح مخاطبانم تهیه کرده و در کلاس درس عملا،نظریه‏هایی جدید پیاده کردم، خوشبختانه ثمرهء این کار در سال دوم و سوم تدریسم به وضوح مشاهده شد.در سال اول تدریس،از آنجا که به متون آموزشی در دسترس اکتفا کرده بودم و زبان فارسی را-با وجودی که زبان مادری‏ام‏ بود-برای اولین بار تدریس می‏کردم،مشکل‏ترین سال تدریس و کنار آمدن با آن کمی برایم مشکل‏ بود.در آن وقت بود که متوجه شدم تدریس هر زبانی شیوهء خاص خود را دارد و به این نکته پی بردم‏ که آموزش زبان فارسی به یک انگلیسی زبان به گونه‏ای و به یک پرتغالی زبان به گونه‏ای دیگر است، از طرف دیگر،دستور زبان پرتغالی سنگین است و تطبیق ساختار جملات و نحو و آوای کلام و دیگر امور این زبان با زبان دیگر می‏تواند تا اندازه‏ای مخاطب زبان‏آور را جذب کند.توجه مخاطب زبان‏ آموز به اشتراکات زبان مادری و زبان خارجی و سپس نمایاندن تفاوت‏ها،از نظریه‏های زبان‏آموزی‏ امروز اروپاست که با به کارگیری این شیوه نیز موفقیت بیشتری در تدریس به دست آوردم،از طرف‏ دیگر،-همان‏طور که اشاره کردم-زیاد وفادار بودن به متن موفقیت‏آمیز نیست و تلاش‏های فردی‏ نیز نتیجه‏بخش است.در حال حاضر در حال تدوین جزوه‏ای با یکی از اساتید ایرانی-که مدتی نیز

در برزیل زبان فارسی تدریس می‏کرد-هستیم،شاید در آینده از این طریق آموزش را راحت‏تر و مخاطب را علاقه‏مندتر کنیم.

به نظر شما تألیف کتابی در زمینهء آموزش زبان فارسی خاص پرتغالی‏ زبانان ضرورت دارد؟ بله،البته.خوشبختانه باید بگویم از آنجا که قرابت‏های زبان پرتغالی و فرانسوی و همچنین زبان‏های‏ اسپانیایی و ایتالیایی با این دو فراوان است،تألیف کتابی برای مخاطبین این چند کشور کافی به نظر می‏رسد.همان‏طور که امیدوارم در آینده به صورت کتاب منتشر شود و در این زمینه مثمر ثمر باشد.

پرتغالی‏ها،خصوصا اندیشمندان پرتغالی،با ایران و ادبیات ایران تا چه میزان آشنایی دارند؟ بیشتر شرق‏شناسان و دانشگاهیان این کشور،ادبیات ایران را با خیام و ترجمهء پرتغالی آن از انگلیسی می‏شناسند.از حافظ بسیار کم شناخت دارند و آنان نیز کسانی‏اند که در دیگر کشورهای‏ اروپایی،در رشته‏ های مرتبط تحصیل کرده‏اند،اما خوشبختانه،سینمای ایران،در میان جوانان امروز پرتغال،بسیار پرجاذبه و شناخته شده است.کافی است در بخش آگهی رسانه‏ها،بخش فیلمی از ایران اعلام گردد،به دنبال آن،سالن‏های تماشا از تماشاچی پر می‏شود.می‏توان گفت در حال حاضر، بهترین معرف فرهنگی ما در کشوری مانند پرتغال،سینما است.بیشتر جوانان،شیفتهء کارهای‏ کیارستمی و پس از آن مخملباف‏ ها(پدر و دختر)هستند.کیارستمی سال گذشته به پرتغال آمد و استقبال بی‏نظیری از او شد.یکی از برنامه‏های من در آینده،برگزاری هفتهء سینمای ایران در دانشکدهء ادبیات از دانشگاه لیسبون است.در این هفته فیلم‏هایی از ایران نمایش می‏دهیم و پس از آن با دانشجویان به نقد و بررسی آن-نه از جهت تکنیکی و سینمایی-بلکه از جهت فرهنگی و زبانی‏ می‏پردازیم.در این مورد حمایت مراکز مسئول بسیار کارساز است.

فکر می‏کنید مهمترین حمایتی که مراکز مسئول در ایران در زمینهء ترویج زبان،ادبیات و فرهنگ‏ ایرانی در پرتغال می‏توانند بکنند چیست؟

سفر به ایران.دانشجویان،حتی اگر یک هفته به ایران بیایند و با مردم مستقیما در ارتباط باشند، زبان‏آموزی آنان بسیار پیشرفت خواهد کرد.به جرأت می‏توان گفت،یک هفته حضور در ایران،برابر با یک ترم تحصیلی در آن کشور است،حتی اگر این سفر در ایام تعطیلی دانشگاه‏ها باشد و دانشجویان‏ ما بتوانند در خوابگاه‏های دانشجویی مستقر شوند بسیار مفید است.طرحی در دست بررسی دارم و می‏خواهم دانشجویان و همکارانم را-که هیئتی مرکب از 80 نفر خواهد شد-در سفر به ایران‏ همراهی و راهنمایی کنم و قرار است با اتوبوس از تهران تا هرمزگان و سپس از کشتی پرتغالی‏ها در جزیرهء زیبای کیش و در برگشت از شهرهای کرمان،اصفهان،کاشان و...دیدار کنیم،اما این کار، بدون حمایت دولت ایران به خصوص از نظر هزینه کمی مشکل است.در بازگشت از این سفر تاریخی،قرار است نمایشگاهی مفصل و عینی در دانشگاه دایر کنیم و مسلما در آن وقت دانشجویان‏ بیشتری جذب زبان و فرهنگ ایران خواهند شد.همچنین غنی برپا کردن هفته فرهنگی ایران،با کمک‏ مرکز گسترش زبان و ادبیات فارسی نیز مؤثر است.اعزام نوازندگان،خوانندگان،شاعران و داستان‏ نویسان،سینماگران و زبان‏دانانی از ایران،جهت اجرای برنامه در این هفته بسیار کارساز است. موردی که به آن پی برده‏ام و ممکن است بسیار پیش‏پاافتاده باشد،پخش آگهی‏های بازرگانی ایران‏ به زبان فارسی در پرتغال است.این امر تأثیری مستقیم در یادگیری و شیوهء مکالمه دانشجویان دارد، علاوه‏بر اینکه،ترویج فرهنگ ایرانی به راحتی از این راه امکان‏پذیر است.در سفر اخیرم به ایران، بسیاری از این آگهی‏ها را-به منظور استفادهء آموزشی-از تلویزیون ایران ضبط کردم.نکته پایانی که‏ لازم می‏دانم در اینجا عرض کنم،کمبود کتاب و هر نوع نشریه ایرانی در قفسه‏های کتاب‏ کتابخانه‏های پرتغال است.واقعا در این زمینه در تنگنا هستیم.سال گذشته سفارت ایران در لیسبون، کتاب‏هایی را به دانشکدهء ادبیات اهدا کرد.این کتاب‏ها سپس به دفتری به نام دفتر تحقیقات اسلامی‏ انتقال یافت،متأسفانه ورود به این دفتر بسیار مشکل است و مسئول آن همیشه در آنجا نیست و بیشتر اوقات بسته است،بنابراین دانشجویان ما از همان اندک کتاب هم محروم شدند،تا اینکه با هزینهء شخصی کتاب‏هایی از ایران را خریداری کردم و در دفتر کارم،در دانشکده،در اختیار دانشجویان‏ قرار دادم و بسیار مفید واقع شد،لذا تقاضا دارم در این زمینه ما را دریابید.

از شما بسیار سپاسگزارم،امیدوارم تلاش‏های شما منجر به تأسیس کرسی زبان و ادبیات‏ فارسی در کشور پرتغال شود.

من هم از شما بسیار سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که مواردی را که ذکر کردم در نشریهء شما به‏ گوش خوانندگان می‏رسد و امید دارم مثمر ثمر واقع شود.


منبع خبر :  http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/7069/7/text

historical retreat and expansion of Portuguese

Map showing the historical retreat and expansion of Portuguese (Galician-Portuguese) within the context of its linguistic neighbours between the year 1000 and 2000

پرتغال و رویای شرق

مقدمه ................................................................

فصل اول: مردم و سرزمین پرتغال ..............................

فصل دوم: آغاز شرق‌شناسی در پرتغال .....................

- شرق در خانه (ورود مسلمانان به پرتغال) ..............

- پرتغال در جستجوی شرق ..................................

- خانه در شرق (بنیان استعمار پرتغال در شرق)........

فصل سوم: شرق در آستانه ورود پرتغالیها ..................

- تحولات شرق و انگیزش اروپا در آستانه قرن 16م......    

- قدرت‌های سیاسی شرق در آستانه ورود پرتغالیها...    

فصل چهارم: ایران و پرتغال ......................................

- آلبوکرک و فتح هرمز .........................................

- شاه اسماعیل صفوی و پرتغالیها .........................

فهرست منابع.......................................................


 


مقدمه:

« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ... »                                                                    قرآن کریم، حجرات، 13

در گذر عمر بشر و گذار سده ها و دوره های تاریخی، بی تردید هیچ گاه ملت ها و اقوام به اندازه امروز نیازمند شناخت متقابل، تعامل و تکامل فرهنگی و تمدنی نبوده اند. چنان که آیه شریفه بالا به زیبایی اشاره دارد، همه انسان ها از یک زن و یک مرد به وجود آمده و اقوام و ملت های مختلف با زبان و فرهنگ های متفاوت و گوناگون تقسیم شده اند تا همدیگر را شناخته و به تکامل برسند.

بدون تردید ایران و پرتغال به عنوان دو کشور دارای پیشینه تمدنی پر مایه و اثرگذار در تاریخ جهان، مناسبات فرهنگی، سیاسی کهن و قدرتمندی با یکدیگر داشته ند .هر چند در مورد آشنایی و ارتباط این دو  فرهنگ قبل از سال 710 میلادی که مصادف با هجوم مسلمانان به شبه جزیره ایبری است تا کنون بصورت جدی پژوهش و مطالعه علمی انجام نشده است .اما برخی شواهد حاکی از  تاثیرات فرهنگی قوی ایران بر پرتغال در دوره های پیش از اسلام و حتی دوره پس از حضور مسلمانان در شبه جزیره ایبری  است که هنوز پس از گذشت چندین سده، همچنان در بخش هایی از تاریخ، فرهنگ، ادب و هنر پرتغال دیده می شوند.

مایکل مک کلین (McClain  در کتاب ایران و اسپانیا می نویسد: هنگامی که از روابط میان ایران و اسپانیا و یا تاثیر ایران بر اسپانیا سخن گفته می شود، خیلی ها بی درنگ به فکر عناصر و عواملی می افتند که در دوران سیادت و استیلای مسلمانان به شبه جزیره ایبری آورده شدند؛ در صورتی که واقعیت نشان از این دارد که این روابط سده ها پیش از فتح اسپانیا به دست مسلمانان وجود داشته و پس از محو هلال (اسلامی) از این سرزمین، نیز ادامه داشته است .

همچنین  فرانز کومنت( Cumont)  نوشته است: یک سده پیش از میلاد مسیح، آیین مهرپرستی ایرانی با همه توان در قلمرو امپراتوری روم، از جمله شبه جزیره ایبری ، نفوذ کرد و به سرعت گسترش یافت و در جای جای این امپراتوری تا سده چهارم میلادی، یعنی به مدت پانصد سال، ادامه یافت و در سده سوم میلادی به اوج شکوفایی خود رسید.                     پس از چیرگی مسیحیت بر میترائیسم این آیین در مسیحیت باقی ماند و به جای مبارزه و دفع آن، برخی از مراسم مهرپرستی از جمله بزرگداشت روز 25 دسامبر ( از سال 274م ) در رم « سالروز تولد میترای شکست ناپذیر » با نام Natalis Solis Invicti و همین طور « روز خدا»، یعنی یکشنبه از دیرباز به عنوان روز مهر ( El dia del Sol) به شمار می رفت، جشن گرفته  می شد.

آگاهی دقیق درباره تاریخ ورود میترائیسم به پرتغال در دست نیست، اما قدیم ترین معبد میترایی در این کشور، معبد آئوگوستو امریتا (Augusta Emerita) در شهر مریدا است که زمانی مرکز ناحیه لوسیتانیای رم ( پرتغال کنونی ) بوده و به سده دوم میلادی بر می گردد.

در بخش دیگری از تاریخ طبیعی Plinio، کتاب سوم، صفحه های 1، 7 و 8 به نقل از مورخان رومی از جمله مارکوس ترنتینو وارو ( Marcus Terentino Varro) به حضور مهم و گسترده ایرانیان در شبه جزیره ایبری در دوران هخامنشی اشاره شده است.

در واقع باید اذعان کرد که دو ملت ایران و پرتغال، اگر چه از نظر جغرافیایی دور از یکدیگرند، اما به لحاظ  ویژگی های فرهنگی به همدیگر نزدیک اند . 

 زمان آغاز روابط سیاسی و دیپلماتیک ایران و پرتغال به حدود پانصد سال پیش، یعنی اوایل قرن 16 میلادی، و حضور  آلفونسو آلبو کرک (Afonso De Albuquerque) فرمانده و دریاسالار پرتغالی فاتح جزیره هرموز ، باز می گردد  ولی شاید به جرات بتوان گفت که شرق شناسی در پرتغال به مفهوم جدید تر و بدنبال یک سلسله نیات تجاری و استعماری و آمیخته با انگیزه های مذهبی از قرن15 میلادی به بعد مورد بحث قرار گرفت . البته نا گفته نماند که با توجه به سیادت پرتغالیها در شرق و اینکه ابزار قدرت و توان بالای نظامی آنها در دریا و دریانوردی خلاصه می شد ، بیشتر حوزه نفوذ و مداخله آنان در شرق در سواحل ،جزایر و بنادر و نهایتا در نواحی پسکرانه ای شامل می شده است .این شرایط در بررسی روابط ایران و پرتغال نیز در آن عصر صادق است و دیپلماسی ایران و پرتغال بیشتر حول محور جزایر و بنادر جنوبی ایران  در خلیج فارس می باشد . ورود پرتغالیها به خلیج فارس در شرایطی است که حکومت ایران در آن برهه زمانی بنا به دلایل خاص خود ، نقش فعال و قابل ملاحظه ای در خلیج فارس ندارد  به همین دلیل در طول مدت زمان حضور پرتغالیها در خلیج فارس و همجواری با ایران که بیش از یک قرن طول کشید هرگز تاثیری عمیق در شناخت متقابل این دو کشور از هم نداشت و نتوانست زمینه آشنایی و ارتباط بهتر و بیشتر فراهم آورد .

 در بررسی مکتب ایرانشناسی در پرتغال نیز به این نکته پی می بریم  که به مساله ایرانشناسی بصورت مستقل کمتر پرداخته شده است و  ایرانشناسی بیشتر به همراه و یا در قلب شرق شناسی و اسلام شناسی مورد بررسی قرار میگیرد .

در این تحقیق که بر پایه منابع کتابخانه ای و برخی پایگاههای اینترنتی گردآوری شده است سعی بر آن است که بصورت خاص به روند آشنایی پرتغال با شرق بپردازیم . این موضوع در قالب 4 فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است .

در فصل اول تصویری از مردم و سرزمین پرتغال ارایه می دهیم و  تاریخ آنرا مرور می کنیم . در فصل دوم که خود متشکل از سه بخش مجزاست  ، ابتدا به حضور مسلمانان در شبه جزیره ایبری  تحت عنوان شرق در خانه  ، سپس به ماجرای تلاشهای خستگی ناپذیر و مستمر بزرگ مردان پرتغالی در تحقق رویای دستیابی به شرق تحت عنوان در جستجوی شرق ، و در بخش آخر از فصل دوم  به نحوه استقرار و حضور استعماری پرتغال در اقیانوس هند و خلیج فارس  تحت عنوان خانه در شرق می پردازیم .  در فصل سوم به تفضیل اشاره ای به تحولات شرق  و چگونگی تقسیم قدرتهای سیاسی ، نظامی و تجاری شرق در آستانه ورود پرتغالی ها داریم  . در فصل چهارم ضمن ماجرای فتح هرموز توسط آلبوکرک ،فرمانده و دریاسالار پرتغالی و حضور پرتغالیها در خلیج فارس و جنوب ایران به نحوه شروع روابط سیاسی و دیپلماتیک  ایران و پرتغال می پردازیم و با توجه به شواهد و مستندات  چندی و چونی رابطه بین شاه اسماعیل صفوی و نایب السلطنه مستعمرات پرتغال در شرق و فرمانده پرتغالی فاتح هرموز ، مورد بررسی قرار می دهیم .

امید که این نوشتار آغازی باشد در مسیر بالا بردن کمی و کیفی مطالعات و گفتگوی فرهنگی و تمدنی و تفاهم و تعامل میان این دو ملت بزرگ که در طول تاریخ اثرگذاری های فراوان بر تمدن و فرهنگ بشری داشته اند .

نویسنده :    حمیدرضا محسنپور

کارشناس ارشد ایرانشناسی دانشگاه شهید بهشتی